در زمان امیر کبیر نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد بعد از چند روز خبر رسید فالگیر ها در شهر شایعه کردن با واکسن زدن جن در خون بچه ها راه میابد بعد از مرگ چند کودک امیر به زانو می افتد و می گرید مردی وارد میشد تا امیر را می بیند می گوید امیر روا نیست مرد بزرگی مثل شما برای جان ناچیز چند کودک فقیر بگرید امیر فریاد می زند خفه شو مردک تا وقتی همه کاره این مملکتم مسئول جان تک تک ایرانیانم ما مسئول جهل این ملتیم